فرستنده :
محمد حسن اسايش
دوشنبه 90/12/8
باز کنز جود حق را فتح باب ديگر است باب رحمت را دگر باره طليع اکبر است
ابر فيض ورحمت حق خيمه در عالم زده ريزشش در صحنه ي ايجاد دروگوهر است
جلوه ي مر آت جانان گشته از پرده پديد از جمالش عالم ايجاد با زيب وفر است
مر ربيع دومين را عاشر ديگر رسيد کاين چنين وجد وشعف در ماسوي الله يکسر است
فاش گويم ظاهر از ام الولد شد اختري کز فروغ عارضش روشن جهان سرتاسر است
خسروهادي عشر فخر بشر ميلاد يافت آنکه نور چشم زهرا زاده ي پيغمبر است
والي ملک ولايت ماه برج يازده آنکه اندر مسند حق جانشين حيدر است
سر زد از بطحي مهي از آسمان مکرمت کزهدايت گمرهان را جانب حق رهبر است
يافت ميلاد آنکه گاه آزمايش بر عدو لشکرش خيل ملک کروبيانش عسکراست
ني همي سامره از نور رخش روشن شده روشن از حسن دلآرايش جهان سرتاسر است
سرور دين رکن آيين مقتداي انس وجان عسکري آلقاب آن شاهي که نور داور است
اي خوشا آن دل که باشد اندر او حب حسن اي خوشا آن سر که شور عسکريش بر سر است
زد قدم شاهي دراين عالم که در کون ومکان بر جميع انس وجان او شهريار وسرور است
در دو عالم چون تويي افتادگان را دستگير سيدي بر دامنت دست رضاي (آذر) است
ديوان آذر (حاج غلامرضاآذر حقيقي خراساني) جلد اول-صص۱۳۷-۱۳۸-انتشارات اسلاميه-مشهدمقدس -چاپ سوم -۱۳۴۸ شمسي